گروهها و افراد مخالف رژیم ایران که در تعریف کلاسیک به عنوان اپوزیسیون شناخته میشوند علاوه بر اینکه بر سر ابتداییترین مسائل توافق ندارند، سالهاست که دچار خلأ یک گفتمان قوامبخش برای عبور از جمهوری اسلامی و استقرار یک حکومت دموکرات هستند
هیچ انقلاب یا حرکت اعتراضیِ بدون گفتمان را که منجر به سقوط حکومتهای استبدادی شده باشد، نمیتوان یافت. به جرئت میتوان گفت همه جنبشهای آزادیخواه و مبارز به کمک دستگاه بینشی مخصوص خود توانستند جبهه مقابل را به زیر بکشند و قدرت را در دست بگیرند
انقلاب اسلامی ایران نیز جدای از این قاعده و اصل نبود. انقلاب ۱۳۵۷ در بستر یک دستگاه فکری (هرچند ضد انسانی) به ثمر نشست. اساساً چگونه میتوان برای تحقق یک سری اهداف یا آرمانهای سیاسی مردم را متحد کرد بدون اینکه یک گفتمان قوامبخش وجود داشته باشد
اپوزیسیون یا مخالفان رژیم جمهوری اسلامی علاوه بر اینکه دچار آسیبهایی همچون ضعف مالی، چنددستگی، روزمرگی و نداشتن ابتکار عمل هستند، از نداشتن یک دستگاه گفتمانی و تحلیلی برای قوام بخشیدن به مبارزات و متحد کردن پیروان خود پیرامون اهدافشان نیز در رنج هستند
شاید اپوزیسیون نیاز به یک «علی شریعتی» دارد تا زمینههای فکری و اندیشههای لازم را برای عبور از جمهوری اسلامی و استقرار دموکراسی فراهم آورد؛ البته با این توضیح که شریعتی خالق گفتمانی ضد انسانی و ارتجاعی بود و ما اکنون نیاز به یک نظریهپرداز یا نظریهپردازانی داریم که نگاهشان به آینده و مبتنی بر ارزشهای انسانی همچون سکولاریسم، آزادی و عدالت باشد
اپوزیسیون اگر برای مبارزه با رژیم ایران دست به گفتمانسازی نزند و مانند سالهای قبل منفعل عمل کند، گروههای بیهویت مانند «فرشگرد»، «ریستارت»، «ما هستیم» و… مبارزات را به بیراهه خواهند برد و موجب تقلیل اعتبار و شأن همه مبارزان راستین خواهند شد. برای براندازی جمهوری اسلامی در ابتدا باید از چنین گروههایی عبور کرد تا آنها نتوانند مسیر مبارزات را به سمت اصلاحطلبی، دلقکبازی و دکانداری ببرند
برای هدایت مبارزات علیه رژیم استبدادی ایران، بیگمان یک دستگاه بینشی قدرتمند ضرورت غیرقابل انکاری دارد. حتی میتوان گفت آلترناتیو یا یک حکومت جایگزین جمهوری اسلامی از دل همین دستگاه بینشی یا گفتمان بیرون خواهد آمد؛ چنانکه خمینیها، شریعتیها، فردیدها و… توانستند جمهوری اسلامی را از گفتمان و تِز ارتجاعی خود بیرون بیاورند